ایهام
نویسنده: مهران رامش جان
داستان کوتاه در واقع زندگی روزمره است: آنچه دیروز معلم به ما گفت، شادی و غمی که هفته گذشته تجربه کردیم، اتاقی که اجاره میکنیم، گم کردن راه، بیخوابی دیشب، خسته از خواب بیدار شدن امروز، مسافرت ها، مراجعه به پزشک، خرید یک عینک، وضعیت اشتغال و بازار کار، عصبانیت سر چهارراه و پیش آمدهای پیشپاافتاده دیگر... و برای روحیه و حوصله بعضیها خواندن این اتفاقات کوتاهِ روزمره راحتتر است. اساساً من خودم نه تمرکز خوبی برای خواندن و نوشتن داستانهای بلند دارم و نه تند میخوانم، و بیشتر اوقات وقتیکه سرم را در کتاب فرومیبرم خیلی زود خسته می شوم و حتی پس از خواندن چندین صفحه متوجه میشوم که اصلاً توجهی به خواندن نداشتهام و تنها به ده ها موضوع دیگر غیر از آنچه میخواندم فکر کردهام.